مقدمه در آشوب برگ ریزان پاییزیو ازدحام عصیان زده ی پر حرارت رنگهاسال های روبه آینده را می نگرمکه از پس هر لحظه و ثانیه اشخلقتی بشکوه در دستانم موج خواهد زد. نه رویا میبینم ، نه خیال ناباورانهسالیان بارآورد رازی کهانتهای خاموش هر جاده اشابتدای راه نپیموده ی من خواهد بود. راه باز و افق روشن است و مقصد دور نیست.قدم های استوار و مطمئن،دوری راه را نزدیک و سختی آن را آسان میکنند.ایمان …